این پیغام پنجشنبه 18 جون 1964 در شهر توپیکا در ایالت کانزاس موعظه و بر روی نوار شمارهی 0618- 64 به مدت یک ساعت و بیست و چهار دقیقه ضبط شده. تمام تلاش برای پیاده سازی پیغام شفاهی از روی نوار مغناطیسی صورت گرفته است.
1- حال درحالیکه جمعیت ما کوچک است، میخواهیم کمی تعجیل کنیم تا بتوانیم برای این هدف کار کنیم که شما حضور عیسی مسیح را تشخیص دهید. اگر او حاضر باشد، همه چیز مشخص است. او کلام را ساخت. او اینجاست تا آن را تأیید کند. او اثبات میکند که آن را تأیید خواهد نمود. “عیسی مسیح دیروز، امروز و تا ابدالآباد همان است.” [1] ما دیدیم که دیشب این کار را انجام داد. در شبهای پی در پی و روزی بعد از روز دیگر، سال پس از سال، بدون خطا او را میبینیم. اگر چیزی را پیشبینی کرده، صرفنظر از اینکه چه زمانی بوده و چه زمانی اتفاق میافتد، تمام آن هزاران بار همیشه دقیق و درست بوده است. چطور ممکن است؟ چند نفر این را میدانند، خدمت را میشناسند و میدانند که این حقیقت است؟ [جماعت میگویند: “آمین!”] بفرمایید. حتی یک بار هم نبوده، هرچقدر هم غیرممکن باشد، باز به همان صورت اتفاق افتاده. او خداست و اگر بتوانیم این را تشخیص دهیم، به آن میرسیم!
2- زمان کوتاهی داریم که اینجا باشیم. فکر کنیم سه شب دیگر، یا دو شب و یک روز دیگر. فکر کنم یکشنبه بعدازظهر جلسهی آخر باشد. سعی میکنیم که یکشنبه بعدازظهر به اتمام برسانیم تا شبانان و سایرین… نمیخواهیم که شما را از کلیسایتان دور نگه داریم. میخواهیم به کلیسا چیز بیشتری بیفزاییم و به خدایی که در کلیسایتان آن را خدمت میکنید، ایمان بیشتری به شما بدهیم. میبینید؟ بههیچوجه نمیخواهیم درهای کلیسا بسته باشد. میخواهیم که آنجا بمانید، تلاش میکنیم که به شما کمک کنیم و شما را تشویق کنیم. بیداری حتی به این مفهوم نیست که چیزی به کلیسا اضافه کنیم، بلکه چیزی که را که در حال حاضر دارید، جان ببخشید و احیا کنید. درست است. یک بیداری.
3- یک بار در ساحل، جاییکه باد میوزید و درحال تکان خوردن بود، درحال تماشا بودم. البته ساحل نبود، بلکه کنار دریاچهی میشیگان بود. آنجا ایستاده بودم و موجها را هنگامیکه وارد میشدند، تماشا میکردم. آب مواج بود و قایقها جلو و عقب میرفتند. با خودم فکر میکردم: “چه خبر است؟” فکر میکردم: “دریاچه دارد یک بیداری را تجربه میکند.” همین است. بالا جَستن و تکان خوردن. چرا که یک باد عظیم دارد بر آن میوزد. با خودم گفتم: “خوب، میدانی چیست؟ الآن حتی یک قطره آب هم نیست که در دریاچه ساکن باشد.” دیگر آبی در آن ساکن نیست. همه چیز هم زده شده است، در چه موردی هم زده شده است؟” میدانید هم زدن آب چه کاری میکند؟ تمام زبالهها را از آن میشوید، در ساحل.
4- این چیزی است که ما نیاز داریم، اینکه شستن بیایمانی در ساحل کلام خدا مقدم و در اولویت باشد. این چیزی است که ما نیاز داریم، یک بیداری که تمام بیایمانی را بشوید، تمام موهومات و خرافات و این چیزها را. بیایید و ببینید که خدا هنوز خداست. به این دلیل است که ما بیداری داریم.
5- خداوند در انتخاب و خواندن این متن امشب ما را امداد نماید. خدا به خواندن کلام خود که در انجیل متی باب 12 آیهی 38 تا 42 یافت میشود، برکت بدهد.
6- و موضوع من امشب «حضور شناخته نشدهی خدا» است. دیشب از «دیروز، امروز و تا ابدالآباد بودن عیسی» صحبت کردیم و دیدیم که او دیروز، امروز و تا ابدالآباد همان است. اکنون حضور او، اگر او همان است، تشخیص داده نشده است. بیایید بخوانیم.
“38 آنگاه بعضی از کاتبان و فریسیان در جواب او گفتند: “ای استاد! میخواهیم از تو آیتی ببینیم.” 39 او در جواب ایشان گفت: “فرقهی شریر و زناکار آیتی میطلبند و بدیشان جز آیت یونس نبی داده نخواهد شد. 40 زیرا همچنانکه یونس سه شبانهروز در دل ماهی ماند، پسر انسان نیز سه شبانهروز در شکم زمین خواهد بود. 41 مردمان نینوا در روز داوری با این طایفه برخاسته، بر ایشان حکم خواهند کرد، زیرا که به موعظهی یونس توبه کردند و اینک بزرگتری از یونس در اینجا است. 42 ملکهی جنوب در روز داوری با این فرقه برخاسته، بر ایشان حکم خواهد کرد، زیرا که از اقصای زمین آمد تا حکمت سلیمان را بشنود و اینک شخصی بزرگتر از سلیمان در اینجاست.””
7- حضور شناخته نشده! این مردم در چه فکری میتوانستند باشند؟ خداوند همیشه و هربار که آمده است، اینگونه بوده است. وقتی نخستین بار عیسی اینجا بود، گفت: “شما مدفنهای انبیا را زینت میدهید. و شمایید که آنها را در قبر گذاردهاید.” [2] میبینید؟ یک اتفاقی میافتد و میگذرد. “و خدا این را از دانایان و خردمندان مخفی نموده و بر کودکان مکشوف میسازد.” [3] عیسی پدر را برای این شکر کرد. میبینید؟ این از کنار مردم عبور میکند و این را نمیدانند.
8- برای مثال، شما کاتولیکهایی که امشب اینجا هستید! یادتان هست چند سال قبل، ژاندارک در فرانسه، خانمی که حقیقتاً… او انقلاب را در فرانسه رهبری کرد، ولی واقعاً یک خادم مسیح بود. کلیسای شما با او چکار کرد؟ او را بعنوان یک ساحره با آتش سوزاند، چون رویا میدید و روحانی بود. چند سال بعد متوجه شدند که آن زن یک قدیس بوده است. خوب مسلماً شما توبه کردید و جسد کشیشانی که او را محکوم کرده و سوزانده بودند، از قبر بیرون آوردید و به رودخانه انداختید. مسلماً توبهی شدیدی بخاطر آن داشتید، بخاطر نبش قبرکردن آن کشیشان.
9- حال، در ایام انبیا چه اتفاقی افتاد؟ آنها همان کار را کردند. آنها تشخیص ندادند تا زمانیکه آمده، خدمت را انجام داده و به اتمام رسانده بودند، از میان آن برگزیدگان گرفته شده بودند و بعد، پس از اینکه از صحنه خارج شدند، تشخیص دادند که یک نبی در میان آنها بوده است.
10- عیسی، او به روی زمین آمد. پدر در او ساکن بود، خدا… “من و پدر یک هستیم، پدر من در من ساکن است. این من نیستم که اعمال را بجا میآورد، بلکه پدر من. و اگر اعمال پدر را بجا نمیآورم به من ایمان میاورید.” [4] حال، اگر متوجه شده باشید، وقتی که او آمد، حدود یک نَودم جهان در آن زمان میدانستند که او اصلاً روی زمین است و درعینحال او منجی عالم بود. و بعد آنها هرگز تشخیص ندادند او که بود. حتی کلیسا و هیجکس دیگری، تا زمانیکه او را مصلوب کردند، دفن کردند و در روز سوم قیام کرد، قبل از اینکه آنها اصلاً بدانند او که بوده است.
11- این میآید، میگذرد و تا زمانیکه پایان یابد، مردم متوجه آن نمیشوند. بخاطر اینکه هیچ تناسبی با الهیات آنها ندارد، هرگز تناسبی با عصر معاصر ندارد. میدانید، چیزی که هست، آنها همیشه در نور یک دورهی دیگر زندگی میکنند، همیشه.
12- دلیل اینکه آنها عیسی را نپذیرفتند، این بود که آنها داشتند در نور شریعت زندگی میکردند و زمانیکه عیسی آمد، برخلاف شریعت نبود، بلکه آمد تا شریعت را تحقق ببخشد. خوب، آنها او را نپذیرفتند، چون پیغام او دقیقاً آنگونهای نبود که آنها پذیرفته بودند و در آن زمان سنت خوانده میشد. او مطابق سنتهای آنها نیامد. سنتهای آنها را حفظ نکرد و در حقیقت آنها را برهم زد و کارهایی کرد که برخلاف آن بود. به اندازهای که آنها فکر میکردند که او دارد کلیساها را متلاشی میکند و نمیتوانستند بخاطر پیغامش او بپذیرند. و امروز میدانیم که او دقیقاً مطابق و برحسب نبوتهای خدا آمد، ولی آنها در آن زمان این را نمیدانستند.
13- و این میتواند دوباره اتفاق بیفتد و ما آن را ندانیم. تصور میکنم که اگر امشب ظاهر شود، با تمام چیزهایی که ما در نمودارهایمان و یا در مدارس کتابمقدس و چیزهای دیگر مشخص کردهایم، بسیار متفاوت خواهد بود. فقط تعداد اندکی هستند که تشخیص میدهند چه اتفاقی دارد میافتد. او گفت اینگونه خواهد بود، اینکه چطور میآید.
14- حال، عیسی بعنوان کسی که از نظر کتابمقدسی توسط کتب شناسانده شده بود، آنجا بود و کاتبان و فریسیان آن دوره نمیتوانستند او را تشخیص دهند. چرا نمیتوانستند؟ چرا این کار را نکردند؟ چون آنها این را به طریق دیگری فهمیده بودند. اینجا جایی بود که عیسی به آنها گفت: “کتب را تفتیش کنید، زیرا شما گمان میبرید که در آنها حیات جاودانی دارید و آنها است که به من شهادت میدهد.” [5] میبینید؟ او کاملاً با کلام آمد. اما آنها اینگونه فهمیده بودند که شاید اگر او بیاید، ماشیح احتمالاً کاری را که موسی انجام داد، انجام میدهد، یا کاری که نوح کرد، برای آنها یک کشتی میسازد یا چیزی دیگر. ولی به دلیل اینکه او آنگونه آمد، آنها این را متوجه نشده بودند. کتب و سنتهایشان این را به آنها تعلیم نداده بود. پس قوم آنقدر سردرگم بودند که نمیدانستند چه اتفاقی دارد میافتد.
15- آیا این امروز هم میتواند اتفاق بیفتد؟ آیا او ممکن است متفاوت از چیزی باشد که سنتهای ما به ما آموخته است؟ میتواند بیاید و بگذرد و هرگز تا بعد از اینکه تمام شده و گذشته باشد، متوجهی آن نشویم. و بعد دیگر تمام شده است. این تقریباً طریقی است که او خواهد آمد.
16- آیا میدانید وقتی یحیی تعمید دهنده روی صحنه آمد، از صدها سال قبل در کتاب اشعیاء پیشبینی شده بود؟ فکر کنم حدود 800 سال قبل از آمدن مسیح، اشعیاء آن را نبوت کرد. آیا میدانستید که یحیی دقیقاً همانطوری آمد که اشعیاء گفته بود خواهد آمد؟ آیا میدانستید او دقیقاً همانطوری آمد که ملاکی گفته بود میآید و حتی رسولان این را تشخیص ندادند؟ یک روز، در انجیل متی باب 11، یحیی در زندان بود و شاگردان، برخی از شاگردان رفتند تا از عیسی بپرسند که او آن فرد است یا باید منتظر کس دیگری باشند.
17- حالا دقت کنید، عیسی به آنها یک کتاب نداد که چگونه رفتار کنند، یا اینکه در زندان چه رفتاری داشته باشد، یا اینکه چگونه شخصیت خود را نشان دهد. او گفت: “اینجا بمانید و ببینید چه اتفاقی میافتد و بروید و به یحیی چیزهایی را که دیدهاید، نشان دهید.” این گواه آن بود که او کلمه بود.
18- و حال یادتان باشد، کلام همیشه بر یک نبی میآید، همه این را میدانیم. خدا کاری نمیکند، مگر اینکه آن را به انبیای خود نشان دهد. به همین دلیل است که کتاب مکاشفهی عیسی مسیح کاملیت تمام مسیح همینجا در برابر ماست. حال، او باید یکی را بفرستد، کسی که آن کتاب را تأیید کند. حال دقت کنید، این هرگز زائل نمیشود، اما کلام بر نبی میآید.
19- به یحیی نگاه کنید که در آب ایستاده و پیشگویی میکند، یک نبی. و مسیح که همان موقع در میان آنها بود. او گفت: “کسی در میان شما ایستاده، که او را نمیشناسید، او شما را به روحالقدس و آتش تعمید خواهد داد.” [6] حال به یاد داشته باشید، او درست در میان آنها ایستاده بود. کتابمقدس چنین گفت و آنها این را تشخیص ندادند. یک روز وقتی عیسی داشت میآمد، یحیی او را شناخت و گفت: “اینک برهی خدا که گناه جهان را برمیدارد.” [7] حال ببینید قبل از اینکه توسط کسی شناخته شود، او نزد نبی آمد. او کلمه بود. یحیی نیز یک نبی بود.
20- یادم میآید که یک معلم باپتیستم به من میگفت: “میدانی چه اتفاقی افتاد؟”
میگفت: “عیسی، یحیی را تعمید داد.”
گفتم: “فکر نمیکنم.”
21- گفت: “دقیقاً، یحیی هرگز تعمید نیافت، او آمد موعظه کرد و تعمید داد، هیچکس شایستهی تعمید دادن او نبود. عیسی او را تعمید داد.”
گفتم: “نمیدانم.”
22- و یک روز که درحال مطالعه بودم، روحالقدس اینگونه آن را مکشوف کرد. ببینید. او وارد آب شد. یحیی گفت: “چرا نزد من میآیی؟ من باید از تو تعمید بگیریم.” عیسی گفت: “بگذار چنین بشود.” متوجه میشوید؟ “زیرا که ما را همچنین مناسب است تا تمام عدالت را به کمال رسانیم.” یحیی بعنوان یک نبی، کلام را میشناسد. او که قربانی بود، قبل از تقدیم شدن باید شسته میشد، پس او تعمید یافت. یحیی او را تعمید داد. چون “ما را همچنین مناسب است تا تمام عدالت را به کمال برسانیم.” در آب، کلام بر نبی آمد. [8]
23- زمانیکه تعمید یافت، هنوز قوم… و روحالقدس نازل شد، همه آن را ندیدند، یحیی آن را دید.
24- و فرشتهی خداوند میتواند امشب اینجا باشد و ممکن است فقط یک نفر آن را ببیند، نه کس دیگری.
25- آن نور، آن ستاره که از هر رصدخانهای گذر کرد، درحالیکه مجوسیان آن را دنبال کردند، هیچ رصدخانهای چیزی از آن نمیدانست، هیچکس دیگری آن را ندید، به جز آن مجوسیان، چون برای آنها بود تا ببینند، آنها این را دیدند. این برایشان حقیقی بود.
26- زمانیکه نور، ستون آتش، پولس را در راه دمشق بر زمین زد، او متوجه شد که در حضور خداوند است. حال، آن عبرانی هیچ روح دیگری را «خداوند» خطاب نمیکرد، مگر اینکه میدانست این همان ستون آتشی است که قوم او را در بیابان هدایت نمود. او گفت: “خداوندا! تو کیستی؟” [9]
“شائول، شائول چرا بر من جفا میرسانی؟” گفت: “من عیسی هستم.”
27- عیسی گفت: “از نزد خدا آمدهام و به نزد خدا میروم.” [10] او همان آتشِ در بوتهی مشتعل بود که موسی را در بیابان هدایت نمود و او به آن بازگشت.
28- و اکنون او اینجا بود، در راه دمشق، بر زمین افتاده بود و تمام کسانی که با او بودند، هرگز آن ستون آتش را ندیدند. و این برای پولس چنان واقعی بود که چشمانش را کور کرد و او باید به کوچهای در دمشق که راست خوانده میشد، هدایت میشد. او کور شده بود.
29- حنانیا، یک نبی در آنجا، یک رویا دید، رفت بر او دست گذاشت و او روحالقدس را یافت، فلسها از چشمان او افتاد و توانست دوباره ببیند. برای او چنان واقعی بود که چشمانش را کور کرد و درعینحال هیجیک از افراد دیگر، حضور آن را تشخیص نداد و نتوانست آن را ببیند.
30- امشب هم همینطور است. کسی هست که اینجا نشسته و میتواند خدا را به روی صحنه بیاورد، درحالیکه بقیه هیچچیزی درمورد آن نمیدانند؛ یعنی تشخیص دادن خدا.
31- و هنگامیکه عیسی بر روی زمین بود، کاملاً نشانهای را که کتابمقدس گفته بود انجام خواهد داد، انجام داده بود، اما آنها آن را تشخیص ندادند؛ چون مطابق سنتهای آنها نبود. برای آن دوره، قرار نبود او بیاید و کاری را که موسی کرده بود، انجام دهد. او میباید میآمد و از یک باکره مولود میشد. طبق تثنیه 15:18 او میبایست یک نبی میبود و دقیقاً آن اعمال و نشانهها را به انجام رسانید.
32- یهودیان همیشه دنبال آیت بودند. آنها یاد گرفته بودند که هرگز متکی به سخنرانیهای هوشمندانه نباشند، یهودیان این را بهتر میدانستند. یونانیان بودند که اینگونه تعلیم میدادند. ولی برای یهودیان، نه سخنان هوشمندانه، بلکه هرچیزی براساس آیات و نشانهها تحقق مییافت. “آیتی به ما نشان بده.” این مردم، یکی گفت: “ربّی! یا ای آقا! به ما آیتی نشان بده.” آنها میخواستند بدانند. او آیتی به آنها نشان داده بود و آنها یک آیت دیگر میخواستند، ولی او فقط آیت و نشان آن زمان را میتوانست انجام دهد.
33- امروز هم او همینطور است، این ریزش روحالقدس نشان و آیت ظهور او در این دوره است، چنانکه وعده داده بود.
34- آنها یک نشانه میخواهند و او یک نشان کتابمقدسی به آنها داده بود، ولی آنها یک نشان متفاوت میخواستند.
35- اینجا جایی است که امروز خیلی از افراد دچار سردرگمی هستند. میدانید، ربوده شدن ممکن است واقع شود. فقط به غمانگیزی این فکر کنید. بگذارید برگردم به جاییکه عیسی…
36- یحیی شاگردانش را نزد عیسی فرستاد تا ببینند او ماشیح است یا نه. آن ساعت، او کارهای زیادی انجام داده بود. وقتی شاگردان برگشتند تا به یحیی بگویند که چه دیدهاند… عیسی به کسانیکه آنجا نشسته بودند، گفت: “برای دیدن چه چیزی به بیابان رفتید؟ وقتی یحیی داشت موعظه میکرد، برای دیدن چه چیزی رفتید؟ آیا رفتید کسی را ببینید که لباس سفید، یا لباس فاخر برتن دارد؟” گفت: “آنها… در کاخهای سلاطین هستند. مردگان را دفن میکنند، کودکان را میبوسند و با جوانان ازدواج میکنند، آنها بکار بردن شمشیر دولبه را نمیدانند.” [11]
37- گفت: “پس برای دیدن چه رفتید، نیای که از باد در جنبش است، کسی که یک گروه به او پول بیشتری پیشنهاد میدهد و او بجای انجام دعوت خدا به سمت این میرود؟” اما یحیی نه! آیا کسی میتوانست به او بگوید: “به تو پول بیشتری میدهیم اگر این را انکار کنی و این را بپذیری.”؟ یحیی نه! گفت: “پس برای دیدن چه رفتید، یک نبی؟” گفت: “به شما میگویم افضل از نبی و اگر بتوانید این بپذیرید، همان است که نبی گفت: “اینک رسول خود را خواهم فرستاد و او طریق را پیش روی من مهیا خواهد ساخت.”” و این ملاکی 3 بود، جاییکه نبی گفته بود.
38- یک روز شاگردان از او پرسیدند: “چرا کاتبان میگویند که الیاس اول باید بیاید؟” عیسی گفت: “او الحال آمد و شما این را نمیدانستید.” و آنها فهمیدند که این یحیی تعمید دهنده بود. [12] رسولان برگزیده هنوز نمیتوانستند ببینند او که بود. این ایلیا بود.
39- حال ببینید، آمدن خداوند، یک آمدن پنهان خواهد بود. او گفت: “از دو نفر که در تخت باشند، یکی را میگیرم و دیگری را رها میکنم.” این جایی است که شب است. “از دو نفر در مزرعه، یکی را میگیرم و دیگری را باقی میگذارم.” [13]
40- میدانید، هر روزه افراد زیادی از روی زمین ناپدید میشوند و هیچکس نمیتواند بفهمد. یکی از این روزها ممکن است اینگونه باشد و مردم بگویند: “منظورت این است که الآن دوران مصیبتهاست؟ فکر میکردم که کلیسا باید قبل از مصیبتها رفته باشد.” آنها نمیدانند و متوجه نمیشوند که ربوده شدن ممکن است اتفاق بیفتد و آنها هیچ اطلاعی از آن نداشته باشند، این رفتن پنهان کلیساست.
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home1/preseof5/public_html/peygham/wp-content/themes/goodnews5/framework/functions/momizat_functions.php on line 109
Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home1/preseof5/public_html/peygham/wp-content/themes/goodnews5/framework/functions/momizat_functions.php on line 192
Deprecated: ltrim(): Passing null to parameter #1 ($string) of type string is deprecated in /home1/preseof5/public_html/peygham/wp-includes/formatting.php on line 4467
Warning: Trying to access array offset on value of type null in /home1/preseof5/public_html/peygham/wp-content/themes/goodnews5/framework/functions/posts_share.php on line 66
Warning: Trying to access array offset on value of type null in /home1/preseof5/public_html/peygham/wp-content/themes/goodnews5/framework/functions/posts_share.php on line 82