نسخهی ماه نوامبر 2018، سه موضوع مهم را پوشش میدهد:
- هفت مقطع
- مکاشفه 7:10 میگوید: “سرّ”، چرا اسرار؟
- زندگی وقف شده
هفت مقطع
اکثراً با اصطلاح مقطع یا شکل جمع آن و همچنین هفت دورهی کلیسای آشنا هستید. من میخواهم مقاطع مختلف در طول تاریخ را بررسی کنم. مقاطع کلیسا از هفت دورهی مجزا تشکیل شده است. تاریخ از هفت مقطع تشکیل شده است. بیایید اصطلاح مقطع را در کتابمقدس پیدا کنیم و آن را تعریف کنیم. در اینجا این اصطلاح توسط پولس رسول در کتابمقدس استفاده شده است:
“اگر شنیده باشید تدبیر فیض خدا را که به جهت شما به من عطا شده است.” افسسیان 2:3
توجه داشته باشید که این آیه از اقتصاد و دولت سخن میگوید. میبینیم راهی وجود دارد که خدا بر نقشهی نجاتش نظارت دارد و این در یک دورهی زمانی خاص است. توجه کنید برادر برانهام چه میگوید:
“هفت دورهی شما به پایان رسیده است. اکنون میخواهید چه کنید؟ حال، شما مقطعگرا هستید. من هم هستم. ایمان دارم که خدا نیز چنین است. توجه داشته باشید. نمونههای این دوره برای شما به اتمام رسیده است.”
64-0802، خانهی آیندهی داماد آسمانی و عروس زمینی، برادر ویلیام ماریون برانهام
برادر برانهام قبل از آنکه جلوتر برود، به چند مورد درخصوص مقاطع اشاره میکند. او درمورد سه مقطع آشکار شدن خدا صحبت میکند. خدا در شکل ستون آتش به اسرائیل آشکار شد، مقطع پدری؛ خدای آشکار شده در جسم، مقطع پسر بودن و مقطع روحالقدس، در طول دورههای کلیسا. او همچنین درمورد مقطع بیگناهی صحبت میکند. این دیدگاه دیگری درمورد این است که خدا چگونه با قومش در رابطه با نجات برخورد میکند.
ممکن است بپرسید، مقطعگرایی چیست؟ شما را به چند محقق کتابمقدسی که برادر برانهام از آنها نام برد، ارجاع میدهم. ممکن است با این اطلاعات موضوع را سادهتر درک کنید. یکی از آنها البته سی.آی. اسکافیلد و دیگری کلارنس لارکین است. اگر آثار هر یک از آنها را بخوانید، شباهتهای بسیاری میان آنها و برادر برانهام تعلیم دادهاند، خواهید یافت. من معتقدم دلیل بخشی از احیای ایمان، استفادهی خدا از این معلمین مقطعگراست که دیدگاه مناسب آیات نبوتی را احیاء کردند. هرچند که آنها فقط در کلام تحقیق کردند، لیکن چیزهای درست زیادی داشتند. مقطعگرایی میتواند بعنوان یک سیستم برای جدا ساختن صحیح کلام حقیقت، تقسیم کتابمقدس به ادوار مختلف و اختصاص دادن راههای مختلف برای مدیریت برنامهاش در این دوره از زمان تعریف شود. با گفتن این، میدانیم که خدا در عدد هفت کامل است. هفت دورهی کلیسا در فیض وجود دارد. همچنین هفت مقطع، تاریخ دنیا را دربر میگیرد.
مقطع اول، عاری بودن از گناه است.
“113. حال توجه کنید که چه اتفاقی افتاد. ساختار عاری بودن از گناه خدا در باغ عدن وجود داشت و این یکی از مقاطع است. نخستین مقطع عاری بودن از گناه بود. انسان گناه را نمیشناخت. آنها هیچ چیز درمورد گناه نمیدانستند. آدم و حوا هر دو برهنه بودند، اما برهنگیشان توسط پردهای مقابل صورتشان از آنها مستور بود.”
65-0911، قدرت خدا در تبدیل، برادر ویلیام ماریون برانهام
نخستین مقطع از آفرینش آدم و حوا تا زمانیکه آنها از باغ عدم بیرون شدند، ادامه یافت. هر دو آنها برهنه بودند و این را نمیدانستند. به آنها فرمان داده شده بود که از میوهی درخت معرفت نیک و بد نخورند، آنها لغزش خوردند و این امر باعث شد آنها بیگناه بودنشان را از دست بدهند. این عبارت از برادر برانهام در کنار عبارات دیگر سرنخ را درمورد مقاطع باقیمانده به ما میدهد.
مقطع دوم، وجدان است.
این مقطع از باغ عدن تا سیل به طول انجامید. حقیقت خدا بصورت شفاهی از آدم و حوا به نسلشان انتقال یافت. انسان مسئول بود که به وجدانش گوش دهد و از کلام خداوند که از نسلهای گذشته آمده، اطاعت کند. در این دوره هیچگونه نهاد حکومتی یا شریعت وجود نداشت. فقط آن حقیقتی که از نسلهای گذشته انتقال یافته بود، وجود داشت و انسان براساس عکسالعملش نسبت به این حقیقت داوری میشد. میبینیم نتیجه این میشود که خدا محکومیت مهیب و ترسناکی را قرار میدهد. چراکه افکار قلب انسان بطور مداوم، شریر است.
مقطع سوم، مقطع حکومت انسان است.
در پیدایش 6:1-9 نوح و پسرانش از کشتی بیرون میآیند و به آنها گفته میشود که زیاد و کثیر شوند و زمین را بار دیگر پر کنند. به آنها فرامین مشخصی نیز درمورد غذا و قتل داده میشود. حال انسان باید با وضع قوانینی که مانع قتل میشود و قتل را مجازات میکند، حکومت و نظارت کنند. این مقطع پس از سیل آغاز شد و در زمین شنعار زمانیکه خدا زبانها را گسترش داد، به پایان رسید. در واقع این مقطع برای امتها ادامه یافته و آنها تا انتها تحت حکومت انسانی باقی میمانند. پولس نیز صحبت از قدرت شمشیر میکند که به فرمانروایان داده میشود.
مقطع چهارم، وعده است.
خداوند فراخوانده و وعدهی ذریت داد، ذریتی به تعداد ستارگان آسمان و دانههای شن دریاها. او بدون شرط به ابراهیم وعده داد که او را برکت خواهد داد و ذریت او را کثیر خواهد ساخت. در پیدایش 1:12-3، 3:26 و 12:28-14 وعدههای برکت مرتبط با سرزمینی است که خدا به او داده است. به محض اینکه آنها سرزمینشان را ترک کردند، وعده را رها کرده و برکت را از دست دادند. در پیدایش 2:26 به اسحاق گفته میشود که آن سرزمین را ترک نکند. یعقوب خانوادهاش را به مصر برد و نتیجهی آن اسارت و کار سخت بود. وعدههای این مقطع ادامه یافت، اما وقتی موسی فرزندان اسرائیل را از مصر بیرون برد و برای دریافت ده فرمان به کوه سینا رفت، این مقطع پایان یافت.
مقطع پنجم، شریعت است.
به محض اینکه این مقطع آغاز شد، فیض خدا بر آنها آشکار شد، خدا ایشان را از اسارت آزاد کرد، از مصر بیرون آورد و وارد سرزمین وعده کرد. خدا در کوه سینا عهد شریعت را به آنها داد و آنها گفتند: “آنچه خداوند امر فرموده است، خواهیم کرد.” آنها بجای اینکه درخواست کنند تا زیر فیض او باقی بمانند، شریعت را انتخاب کردند. تاریخ اسرائیل اشتباهات بسیار آنها را در تلاش برای نگهداری شریعت نشان میدهد، این امر باعث میشود آنها از سرزمین وعده بیرون شوند. تعداد اندک باقیمانده بازگشتند و در نهایت با امتها به توافق رسیدند که ذریت آن زن را بکشند و مقطع شریعت را پایان دهند.
مقطع ششم، فیض است.
چیز زیادی لازم نیست در این مورد بگویم. این مقطع با قربانی عیسی مسیح در جلجتا برای گناهانمان و سپس ریختن روحالقدس آغاز و در روز پنطیکاست عهد جدید آغاز شد. خدا چشمانش را به روی اسرائیل بست و به سوی امتها روی آورد. این مقطع با ربوده شدن عروس به اتمام میرسد.
مقطع هفتم، سلطنت مسیح است.
این مقطع با دورهی مصیبت عظیم شروع میشود، خدا رو به اسرائیلیان میکند و از طریق دو شاهد، 144.000 نفر را فرامیخواند، این امر باعث بازگشت مسیح و عروسش به زمین به منظور حکمرانی میشود. مسیح به مدت هزار سال بر اسرائیل احیاء شده سلطنت خواهد کرد و عروس در کنار او بر ملل حکمرانی خواهد کرد. این مقطع با آزاد شدن شیطان به پایان میرسد. شیطان ملل مختلف را دورهم گرد میآورد تا با مسیح و مقدسین بجنگند. در این زمان است که آتشی از آسمان میآید، آنها را نابود میکند و باعث تخت سفید داوری میشود. هفت مقطع از نحوهی برخورد خدا با بشر در طول ادوار وجود دارد. ما در پیغام دارای اصطلاحات و توصیفهای مختلفی هستیم. یک عصر، یک نسل و غیره. زمانیکه از مقطع صحبت میکنیم، یک دورهی زمانی را پوشش میدهد، اما بطور ویژه به نحوهی برخورد خدا با مردم آن دوره میپردازد. او قطعاً آنها را بر اساس برخوردشان نسبت به پیغام زمانشان داوری میکند.
مکاشفه 7:10 میگوید: “سرّ”، چرا اسرار؟
این سؤالی است که چندین بار در سفرهای خدمتی با آن مواجه شدم و در وبسایتم نیز بطور کامل به آن پرداخته شده است. چرا برادر برانهام مکرراً میگوید تمامی اسرار خدا باید در دورهی پیغامآور کلیسای هفتم آشکار شود، درحالیکه مکاشفه7:10 بطور مشخص میگوید: “… سرّ خدا به اتمام خواهد رسید.” آیا عبارت «سرّ» مفرد است؟ من در ادامه این منابع را ارائه خواهم داد.
“128. به مکاشفه 1:10-7 توجه کنید، تمام اسرار خدا توسط پیغامآور کلیسای لائودیکیه بر عروس آشکار خواهد شد.”
64-0719m، ضیافت کرناها، برادر ویلیام ماریون برانهام
“بلکه در ایام صدای فرشتهی هفتم، چون کرنا را میباید بنوازد، سرّ خدا به اتمام خواهد رسید، چنانکه بندگان خود انبیا را بشارت داد.” مکاشفه 7:10
بطور سطحی این یک تناقض به نظر میآید؛ اما زمانیکه شما حقیقتاً درک کنید سرّ خدا چیست، همه چیز روشن میشود. مکاشفه 7:10 آیهای نیست که آن را از بقیهی متن جدا کنیم. در مکاشفه 1:10-4 دو چیز اتفاق میافتد، ما یک فرشتهی زورآور داریم که میفهمیم مسیح است، تجسم حضور خدا در قالب تئوفانی که از آسمان با کتابی باز نازل میشود و با صدایی بلند صحبت میکند؛ سپس هفت رعد به صدای خود سخن گفتند. این وسیلهی آشکار ساختن آن چیزی است که بر دانیال نبی در دانیال 4:12 و 8-10 پنهان بود. از زمانیکه این نوشته شد، از ادراک ما پنهان بود، میدانیم که این یک سرّ است. این سرّ خداست که بر خادمین خدا، انبیا مکشوف شد، با اینکه هنوز برای آنها ناشناخته بود. به دانیال گفته شد که این سرّ باید در زمان آخر آشکار شود. این سرّ مخفی خداست و مستقیماً با کتاب مختوم شده که فرشتهی زورآور با خود همراه دارد و باز است، مرتبط میباشد. مشخص است که نام این کتاب، کتاب رستگاری است. این سرّ رستگاری در طول ادوار را آشکار میسازد. سرّ رستگاری حاوی اسرار بسیاری است. میتوانیم به چند نمونه از آنها اشاره کنیم، «ذریت مار»، «ظاهر شدن مسیح در حالت داماد»، «سرّ منبع حیات ما در برگزیدگی»، «اولوهیت» و غیره. همهی آنها سرّ رستگاری (مفرد) میباشند، آنها اسرار (جمع) هستند.
زندگی وقف شده
“عیسی به وی نگریسته، او را محبّت نمود و گفت: “تو را یک چیز ناقص است، برو و آنچه داری بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی یافت و بیا صلیب را برداشته، مرا پیروی کن.”” انجیل مرقس 21:10
مسیح ما را به پیروی از او فرامیخواند، اما این فقط یک پیروی نیست، مانند فردی نیست که پیگیر تیم مورد علاقهی خود یا نمایش تلویزیونی مورد علاقهاش باشد. این پیروی از مسیح است، او خواستار اطاعت و وقف کامل است، حتی تا مرز مرگ، یعنی برداشتن صلیب (وسیلهای برای شکنجه و اعدام). تنها کسی که در دلمان است، مسیح است. تنها هدفی که در زندگی دنبال میکنیم، رابطه با او است. ما به میل خودمان زندگی نمیکنیم، از آزادیهایمان لذت نمیبریم و روزهایمان را با لذت و رقص پر نمیکنیم تا درنهایت چند لحظه از عمرمان را به مسیح بدهیم. برای برداشتن صلیب و پیروی از عیسی باید هر دقیقه و هر ثانیه مطیع خداوند باشیم. ما او را بیشتر از خود زندگی دوست داریم. این پایهی اساسی یک زندگی وقف شده است که یک زندگی وقف شده را تولید میکند. برادر برانهام درمورد زندگی وقف شده گفت:
“خدای آسمان لایق بهترین شماست. بهترین زمان شما، تمامی سرسپردگی و هر آنچه که هستید، شما مدیون او هستید. ولی ما شاید فقط چند دقیقه در روز یکشنبه را به خدا میدهیم.”
57-0805، خدا عطایایش را آشکار می¬کند، برادر ویلیام ماریون برانهام
“میدانید راه یافتن خدا، تفکر به او است. داوود در این باره صحبت کرد. اینکه او چطور تورات را خوانده و شبانه روز در آن تفکر میکرد.”
57-0127e، بارتیمائوس کور، برادر ویلیام ماریون برانهام
ما بعنوان پیروان عیسی، بهترین زمانمان را به تغذیه از کلام و ارتباط با او از طریق دعا اختصاص میدهیم. موضوع صرف چند دقیقه با او نیست، ما باید چندین ساعت با او وقت صرف کنیم تا صدای او را که با ما صحبت میکند، بشنویم. او امروزه ما را هدایت کرده، از طریق کلام تغذیه میکند و از طریق نبی و خادمانش در این زمان پیغام میدهد. سپس ما به سوی دنیا میرویم و کارهای پدر خود را بجا میآوریم. رویای اصلی ما این نیست که چطور میتوانیم از نظر مالی پیشرفت کنیم، چطور میتوانیم سهم خود را از زندگی افزایش دهیم، بلکه امروزه چطور میتوانیم عیسی مسیح را جلال دهیم و چگونه میتوانیم یک جان را به سوی عیسی هدایت کنیم؟
بیایید بیشتر به این زندگی وقف شده نگاه کنیم. میخواهم چند آیه از کتابمقدس را به شما ارائه دهم و سپس استدلال کنم که چطور این مسئله در زندگی روزمره به ما مربوط میشود.
“سرود شبانهی خود را به خاطر میآورم و در دل خود تفکر میکنم و روح من تفتیش نموده است.” مزامیر 6:77
انجام هر دو این کارها زمانبر است. نمیشود این کارها را با عجله انجام داد. زندگی وقف شده مستلزم زمان و تفکر است. به خاطر آوردن، زمانبر است. خود به خود به خاطر نمیآوریم. او ندا میدهد که به خاطر آوریم. پیش از آنکه بر کلام خدا تأمل کنید، این مسئله را رعایت کنید. بخش بعد ارتباط برقرار کردن با قلب خود و جستجوی دائمی آن است. این کار را نمیتوان در حین پیام دادن در فیسبوک، واتساپ، جستجو در یوتیوب یا زمانیکه سرتان شلوغ است، انجام دهید. این کار به زمان احتیاج دارد. زمانی که در آرامش و تنهایی، در دعا از خداوند بخواهیم تا قلب و ذهنمان را تفتیش کند. شما به دنبال چیزهایی هستید که مانع حضور بیشتر خدا در شما میشود؛ شما به دنبال راههایی هستید که در آن از خداوند پیروی نمیکنید تا بتوانید بیشتر و بیشتر مطابق صورت مسیح درآیید. ما در قرن بیست و یکم در مرحلهی حواسپرتی هستیم. چطور میتوانیم قلب خود را تفتیش کنیم و متوجه شرایط شویم؟ ما باید یاد بگیریم که چطور روحمان را آرام کنیم و به صدای خداوند گوش دهیم تا با ما کار کند.
“خشم گیرید و گناه مورزید. در دلها بر بسترهای خود تفکر کنید و خاموش باشید. سلاه.” مزامیر 4:4
بار دیگر، ما نیاز داریم با قلب خود ارتباط برقرار کنیم، این بار نزد تختمان. وقت بگذاریم و درمورد موقعیت دلمان در حضور خدا فکر کنیم. شما چه زمانی این کار را کردید؟ این بخشی از اهمیت زندگی وقف شده برای خداوند است. آرام باشید، به او گوش کنید و منتظر صحبت کردن او باشید. شما نمیتوانید بگویید: “ای خداوند! من زمان محدودی در اینجا دارم. ممکن است با من صحبت کنی؟” این زمان میبرد و مستلزم تعهد، آرامش و گوش سپردن است. این زمانی است که نیازمند گوش سپردن به خدا از طریق دعا، کلام و موعظات است. خدای ما زنده است و میخواهد با ما صحبت کند، ما را هدایت کند و در ما کارهای ماوراءالطبیعه انجام دهد. یوئیل 28:2 میگوید: “و بعد از آن روح خود را بر همه بشر خواهم ریخت و پسران و دختران شما نبوّت خواهند نمود و پیران شما و جوانان شما رؤیاها خواهند دید.” این موضوع همچنان ادامه دارد، اما آیا شما نسبت به آنچه خدا میگوید و انجام میدهد، مشتاق هستید؟ آیا منتظر صحبت کردن با او هستید؟
“این معمولاً زمانی است که درمورد خداوند فکر میکنید… این معمولاً زمانی است که ذهنتان را بر روی چیز دیگری نمیگذارید، بعنوان مثال کارهای دنیا یا اینکه میخواهید چقدر پول درآورید، یا چه سازمان بزرگی را میخواهید راهاندازی کنید… امروز اینها برای دنیا مهم هستند. ما ذهنمان را بجای کارهای خدا بر مسائل دنیوی قرار دادهایم.
بیایید درمورد خدا فکر کنیم. کتابمقدس میگوید: “هر فضیلت و هر مدحی که بوده باشد، در آنها تفکر کنید.” ذهن ما منحرف میشود. قبل از اینکه بفهمید، راهمان را گم کردهایم و به چیز دیگری فکر میکنیم. بیایید عیسی را تمام روز و شب در دل و ذهن خود نگاه داریم. راه درست این است.”
61-0124، بارتیمائوس کور، برادر ویلیام ماریون برانهام
“دل خود را به حفظ تمام نگاه دار، زیرا که مخرجهای حیات از آن است.” امثال 23:4
“(مزمور داود هنگامیکه در صحرای یهودا بود.) ای خدا! تو خدای من هستی. در سَحر تو را خواهم طلبید. جان من تشنهی تو است و جسدم مشتاق تو در زمین خشک تشنهی بیآب.” مزامیر 1:63
“5 جان من سیر خواهد شد، چنانکه از مغز و پیه و زبان من به لبهای شادمانی تو را حمد خواهد گفت، 6 چون تو را بر بستر خود یاد میآورم و در پاسهای شب در تو تفکر میکنم.” مزامیر 5:63-6
زندگی وقف شدهی ما نباید عاری از اشتیاق باشد. ما باید مشتاق خدا باشیم. ما باید مشتاق شنیدن صدای او باشیم که با ما سخن میگوید. بدون این اشتیاق چیزهای بسیاری را از دست خواهیم داد. اگر شما مشتاق نیستید، پس یک مشکلی وجود دارد و نیاز دارید برای اشتیاق دعا کنید، تا با خدایی که همه چیز را تبدیل میکند، ارتباط برقرار کنید. یک زندگی وقف شده به خدا به یک زندگی مملو از مهربانی، محبت و نیکویی منتهی شده و همه جا سرازیر میشود. زندگی وقف شده برای خدا شامل شخصی است که سرسپردگی شخصیاش به خدا را الویت زندگیاش قرار میدهد. شناخت این امر اولویت نخست آنهاست که هر چیز خوبی از ارتباط با روحالقدس سرچشمه میگیرد.