نسخهی ماه جولای 2019، سه موضوع مهم را پوشش میدهد:
- ژن خدا
- کمک به پسران در طول دورهی نوجوانی
- بزرگ کردن دختران
ژن خدا
زمانیکه ما موضوع ژن خدا را مورد بررسی قرار میدهیم، یک تصویر زیبا نمایان میشود. این مکاشفه به بسیاری از موضوعات در سرتاسر کتابمقدس مرتبط است: ذریت مار؛ موقعیت بشر قبل از سیل؛ موقعیت بشر بعد از سیل؛ برج بابل؛ از پیش برگزیدگی؛ تولد از باکره؛ تولد تازه و غیره. بیایید نقل قولی را از برادر برانهام را مورد بررسی قرار دهیم و به برخی از موقعیت ها نگاه کنیم.
“323. ای خداوند! اگر امشب کسی در اینجا آن دانه را دل خود دارد، آن ژن خدا که از پیدایش دنیا مقدر به حیات است؛ ای خداوند! میدانم آنها موظف هستند که در این زمان بشنوند.”
1206-65، رویدادهای مدرن که توسط نبوت روشن شدهاند، برادر ویلیام ماریون برانهام
معنای کلمهی «ژن» از وبسایت dictionary.com به معنای: “یک واحد فیزیکی وراثتی؛ توالی خطی نوکلیوتیدی در کنار بخشی از دی.ان.ای. که فرامین سنتز آر.ان.ای. را میدهد و زمانی که به پروتئین تبدیل میشود، به انتقال صفات ارثی میانجامد.”
ژن خدا در این متن قطعاً به وضوح در مورد صفات فیزیکی خدا صحبت نمیکند، بلکه در مورد جنبهی روحانی انسان صحبت میکند. جنبهی روحانی انسان شامل روح و جان است. روح انسان معادل ذهن انسان است.
“زیرا کیست از مردمان که امور انسان را بداند جز روح انسان که در وی میباشد. همچنین نیز امور خدا را هیچکس ندانسته است، جز روح خدا.” اول قرنتیان 11:2
روح شامل پنج حس ذهنی است، همانطور که بدن دارادی پنج حس طبیعی است. ما بوسیلهی حواس پنجگانه با دنیای اطرافمان ارتباط برقرار میکنیم: شنوایی، بویایی، چشایی، بینایی و لامسه.
حواس پنجگانهی ذهنی هم با دنیای اطرافمان ارتباط برقرار میکند: استدلال، حافظه، وجدان، عاطفه و تخیل. پس روح اینجا قرار دارد. کتابمقدس اغلب به روح بعنوان تمامیت آنچه یک انسان است اشاره میکند، خود حقیقی شما.
“هر که گناه کند، او خواهد مرد…” حزقیال 20:18
جان بود، یا روح یا جسم که گناه کرد؟ بله. در اینجا کلمهی «هر که» (هر جان) از تمامیت یک انسان سخن میگوید، خود حقیقی شما. از لحاظ کتابمقدس و براساس پیغام، «جان طبیعت روح است».
“حالا به یاد داشته باشید، حال، قطعاً جان طبیعت روح است.”
0308-64، یک نشانه، برادر ویلیام ماریون برانهام
بر طبق فرهنگ لغات وبستر 1828 کلمهی «طبیعت» بدین معناست: “جوهره، ویژگیهای بنیادی یا خصوصیات چیزی که تشکیل دهندهی آن است؛ مانند طبیعت روح، یا یک فلز؛ طبیعت یک دایره یا یک زاویه. زمانیکه در مورد طبیعت یک انسان صحبت میکنیم، ما ساختمان طبیعی خاص بدن یا ذهن یا خصوصیات نژادی که او را از دیگر حیوانات متمایز میکند را درک میکنیم. زمانیکه از طبیعت یک انسان صحبت میکنیم، یا فردی از یک نژاد، منظور ما خصوصیات یا ساختمان طبیعی خاص اوست؛ همچنین خلق و خوی خاص بدن او، یا عاطفهی ذهنش، میل و رغبت طبیعی او، احساسات و علایق، مزاج یا طبع. همچنین در مورد حیوانات غیرمنطقی.”
زمانی که برادر برانهام تکرار میکند که «جان طبیعت روح است»، از این سخن میگوید که چه چیزی خلق و خو، علایق، تمایلاتش و غیره را تشکیل میدهد. این چیزی است که او را آنچه بود، کرد. برادر برانهام به ما میگوید که دو طبیعت در انسان وجود دارد، دو طبیعت در جان انسان.
“45. من این را میگفتم، از خودم مثال میزنم، همانطور که شما میخواستید بگویید: “ویلیام برانهام، خوب، ویلیام برانهام چهل سال پیش، همان شخصی نیست که امشب اینجاست.” یا شاید شخصی از آن پشت بگوید: “برادر برانهام، او یک حقه باز تمام عیار است.” میبینید، چون من توسط چارلز و الا برانهام بهدنیا آمدم. در طبیعت آنها من یک گناهکار هستم، من یک دروغگو به این دنیا آمدم و تمام عادات دنیا همانجا در من گذاشته شد. اما در همانجا یک طبیعت دیگر نیز حاضر بود، میبینید؟ از پیش مقدر شدگی توسط خدا در آنجا قرار داشت. در همان بدن، میبینید؟ دو طبیعت در آن بدن.”
1212-65، عشای ربانی، برادر ویلیام ماریون برانهام
دو طبیعت در جان او حاضر بود، طبیعتی از دنیا بعنوان یک گناهکار و غیره. و طبیعت خدا. میان آنانی که پیش از بنیاد عالم در ذهن خدا برگزیده شدند، یکی از این دو طبیعت قرار دارد.
“49. آن چه بود؟ یک ویلیام برانهام دیگر وجود داشت. میبینید؟ ذرهای از حیات ابدی از ژن خدا در آن قرار داشت، کلام خدا که در آن گذاشته شده بود.”
1212-65، عشای ربانی، برادر ویلیام ماریون برانهام
طبیعت دیگر در آنها ذرهای از حیات ابدی از «ژن خدا» بود. دو طبیعت در یک جان وجود دارد. دو طبیعت روح یک انسان را اداره میکند. طبیعتی برای انجام کارهای بد و طبیعتی برای انجام کارهای خوب وجود دارد. سؤال بعدی که پیش میآید این است: آیا این “ذره ای از حیات ابدی” در جان، مستقیماً از آسمان و از سوی خدا میآید یا از نسلی به نسل دیگر توسط والدین منتقل شده است؟ زمانیکه آدم گناه کرد، خدا جاودانگی جسمانی را از او گرفت و او را محکوم به مرگ کرد. با این حال، آدم هنوز در جان خود جاودان بود. همانطور که به ذریت مار نگاه میکنیم، متوجه میشویم که کل بشر یک نژاد ترکیبی است. چنین است که در گناه متولد میشویم؛ به این معنی که ما با طبیعت گناه آلود متولد شدهایم. بنابراین، درک میکنیم که جان ما بصورت ژنتیکی از اصل و نسبمان به ما میرسد.
“84. اما هر انسانی، مهم نیست که پاپ، کشیش، اسقف، یا هر چیز دیگری باشد، هر انسانی میمیرد، چون او یک دورگه است. دقیقاً همین است.”
0318-62، کلام بیان شده همان بذر اصلی است، برادر ویلیام ماریون برانهام
“190. اما خدا از حیات ابدی خود مخصوصاً بر آدم دمید و او با خدا تبدیل به شخصی جاودان شد.”
M1104-62، اسامی کفر آمیز، برادر ویلیام ماریون برانهام
خدا حیات خودش را در آدم قرار داد و سپس آدم ا طریق حوا خود را تکثیر کرد و صفات ژنتیکیاش را به فرزندانش انتقال داد. پس همانطور که برادر برانهام گفت، همهی ما دورگه هستیم، چون نوح و همسرش فرزندانی دورگه تولید کردند. نوح پسر خالص خدا بود و همسرش حتماً باید دورگه میبود. ما همهی خصوصیات ژنتیکیمان را از نوح، همسرش، سه پسرشان و همسرانشان گرفتهایم. سپس، یک فرزند فقط توسط برگزیدگی برای حیات ابدی متولد میشود.
کمک به پسران در طول دوره نوجوانی
“دعا میکنم که خدا او را مردی بسازد که به دنبال دل خداست. این چیزی است که دعا میکنم. او در دوران نوجوانیاش است، زمان خطرناک زندگی. از همهی شما میخواهم که برای پسرم دعا کنید.”
0318-62، وادی را پر از خندق کنید، برادر ویلیام ماریون برانهام
قبل از اینکه در مورد این نقل قول نظری بدهم، بیایید به تعریف نوجوانی نگاهی بیاندازیم: “دورهای که در ابتدای بلوغ آغاز میشود و طی آن یک شخص نوجوان از یک بچه به یک شخص بالغ تبدیل میشود.”
قبل از این دوره و نزدیک آن بسیار حیاتی است که بعنوان والدین وقت گذاشته و به پسرانمان آموزش دهیم که چه اتفاقی دارد برای بدنشان میافتد. ما باید ارتباط سالم و راحتی با پسرانمان داشته باشیم تا بتوانیم بطور واضح درمورد این موضوعات صحبت کنیم. باید به آنها آموزش دهیم که بوسه بر لب و روابط جنسی باید میان زن و شوهر باشد و برای رابطهی زناشویی محفوظ شده است. توضیح دهید که خدا سرگرمی را منع نمیکند، بلکه از ما بخاطر رابطهای که یک عمر با همسر آیندهمان خواهیم داشت، محافظت میکند. ما باید از منابع الهی برای آموزش دادن به آنها درمورد اینکه چه اتفاقی دارد در بدنشان میافتد، استفاده کنیم و این که هدف از آن چیست. همیشه حاضر باشید تا در مورد عواطف سختی که در این دوره با آن درگیر هستند، با آنها صحبت کنید.
یکی از منابع خوبی که میتوانید در طول این دوره داشته باشید، سری کتابهای استن و برنا جونز به نام «طرح خدا برای رابطهی جنسی» است، بدین وسیله فرزندان شما اساس خدا را درمورد رابطهی جنسی یاد میگیرند. در حال حاضر میتوانید هر چهار کتاب را با قیمت 47.95 دلار از وبسایت آمازون خریداری کنید.
همچنین پسران شما علاقهی بسیاری برای مستقل شدن از پدر و مادر خواهند داشت. این کاملاً عادی است. اغلب اوقات والدین از این اتفاق ناراحت و رنجیده میشوند. آنها را دوست داشته باشید، به آنها گوش کنید، با آنها وقت بگذرانید و با هم کارهایی را انجام دهید که آنها از آن لذت میبرند (بله، شاید لازم باشد که خلاق باشید، چون چیزی که آنها بیش از هرچیزی از آن لدت میبرند، بودن در کنار دوستانشان است.). انتظاراتی را برای اخلاق آنها معین کنید و با آنها صبوری کنید. به یاد داشته باشید، حفظ یک ارتباط خوب با آنها که در آن به شما گوش میدهند، مهم ترین چیز است. بله، مواقعی است که آنها به محبتی سرسختانه نیاز دارند، اما به یاد داشته باشید، محبت سرسختانه، نه فقط سرسختی. محبت استوار است و جای خودش را مییابد، اما این محبت را به آنها ابراز کنید. شاید پسر شما یک طغیان عاطفی دارد و برادر، خواهر یا پدر و مادرش را برای مشکلاتش مقصر میداند. وقت گذاشته و محبت خود را به آنها ابراز کنید، اینکه صرفنظر از هر چیزی، شما همیشه در کنار آنها خواهید بود و اینکه برای حل این مشکل او باید آرام بشود. این کاملاً حیاتی است که والدین کنترل خود را از دست ندهند و صدای خود را بالا نبرند، بلکه در 100% مواقع آرامش خود را حفظ کنند. آنها باید همیشه رفتاری ملایم و مسالمت آمیز را ببینند.
هر فرزندی واکنشی متفاوت به سیل هورمونی که در طول این سالها در خونش جریان مییابد، دارد. وظیفهی ما بعنوان والدین این است که اطمینان حاصل کنیم تیرهای کمان به مسیر درست پرتاب شوند. آنها باید به شیوهی خودشان انتخاب کنند، اما ما میتوانیم آنها را با شیوهی درست بزرگ کنیم. بگذارید پسرانتان سالها آیات کتابمقدس را حفظ کنند، سالها کتابهای ادوار کلیسا و مُهرها را به آنها تعلیم دهید، به آنها آموزش دهید که چطور یک مرد محترم باشند و چطور با یک خانم با احترام و شرافت رفتار کنند، از کسانی که ضعیفتر هستند دفاع کنند و زندگی خداپسندانهای داشته باشند. مهمتر از همه، پدران باید در این مورد برای پسرانشان نمونه باشند.
برادر برانهام گفت که نوجوانی دورهی خطرناک زندگی است. قطعاً چنین است، چون در این زمان است که تأثیر نوجوانان دیگر بر روی ذهن پسرتان بسیار عمیق و قابل توجه است. او میخواهد همرنگ دیگران شود، دوست داشته شود و میخواهد با دوستانش وقت بگذراند. تا قبل از این زمان شما باید از اهمیت نرفتن زیر یوغ ناموافق با بیایمانان به او تعلیم داده باشید و دوستان او نیز باید خردمندانه انتخاب شوند. اگر میخواهید پس از اینکه پسرتان وارد دورهی نوجوانی شد، در زندگی او داخل شوید؛ شما در مشکل بزرگی هستید. با این حال، با دعا و قدرت خدا میتوان به هرچیزی غالب آمد، اما بسیار دشوار خواهد بود. ما آنچه را که در سالهای ابتدایی آنها میکاریم، در سالهای نوجوانی آنها درو میکنیم. اطمینان حاصل کنید که پسرتان را برای این «زمان خطرناک زندگی» آماده کردهاید.
بزرگ کردن دختران
پدر نقش منحصر به فرد و حیاتیای در بزرگ کردن دخترش دارد. هر چقدر که پدر در زندگی دخترانش بیشتر سهیم باشد، از قبیل انجام دادن کارهایی مانند خوردن غذا، مسافرت رفتن با هم، کمک در کارهای مدرسه و بردن آنها برای گردش بیرون از خانه، آنها مشکلات اخلاقی کمتری خواهند داشت. رابطهای که یک دختر با پدر خود دارد، بر رابطه ای که او در آینده با مردان خواهد داشت؛ تأثیر خواهد گذاشت. در واقع، پدر او آینهای است که او چگونگی خود را در آن میبیند.
دختر ارزش خود را دقیقاً از شیوه برخورد پدرش با خودش برداشت میکند. اگر پدری دخترش را رد کند، آن دختر مابقی زندگیاش را صرف جایگزین کردن او میکند. اگر پدر نسبت به او با محبت و مشوق باشد، آن موقع او دنبال شوهری خواهد بود که با آن برابری کند. اگر پدر فکر کند که او زیبا، پارسا و ظریف است، آن موقع او هم خودش را همانطور خواهد دید.
گری توماس در کتاب «تربیت مقدس والدین» مینویسد:
“وقتی دخترانم بزرگ میشدند، من سعی کردم… تا آنجا که ممکن بود، استانداردهای بالایی را برایشان بگذارم. میخواستم به آنها ثابت کنم، آنها را تشویق کنم و حتی کمی لوس بار بیاورم، تا یک مرد دیگر نیز برای جذب آنها بعنوان همسر احتمالی مجبور به انجام همین کار باشد. و اگر مردی با آنها خشن برخورد کند یا آنها را ناامید کند، آنها فکر خواهند کرد که این شیوهای نیست که مردان سالم با زنان رفتار میکنند.”
Gary Thomas – Sacred Parenting
نحوهی برخورد شما با دختران در دیدگاه او نسبت به خدا، مردان و خودش تأثیر میگذارد.
پدرها! شما نباید تحت هیچ شرایطی دختر خود را چاق خطاب کنید. بیانات شما به او همیشه باید با محبت و پذیرش باشد. از شما عاجزانه میخواهم که آنها را بطور مداوم تأیید کنید. شما آن آینهای باشید که او زیباییاش را در آن میبیند. حتی فراتر از این، شخصیت او را تأیید کنید و این را بزرگترین مسئله در نظر بگیرید.
“و، او… برایم مهم نیست که آیا او زیباست یا نه. بهتر است که به شخصیت او نگاه کنید، که آیا زیباست یا نه.”
E0429-65، انتخاب عروس، برادر ویلیام ماریون برانهام
“زیبایی کلیسا شخصیت مردم است. اطمینان دارم که کلیسا همیشه خانهی خدا و زیبایی خواهد بود.”
M0317-63، خدا خودش را در سادگی پنهان نموده و به همان صورت آشکار میسازد، برادر ویلیام ماریون برانهام
ما میدانیم که زن نمونهی کلیسا است. بنابراین، زیبایی زنانه حقیقی در شخصیت است، نه در جذابیت فیزیکی. بیایید بعنوان پدران بر اهمیت شخصیت خداپسندانه در دخترانمان تأکید کنیم و در عین حال بدون توجه به شکل، اندازه و ظاهر، زیبایی فیزیکی آنها را تأیید کنیم.
با همسرتان قرارهای دونفرهی بیرون از خانه بگذارید، با دخترانتان یک به یک بیرون از خانه وقت بگذارید. با آنها درمورد پیغام صحبت کنید؛ با آنها درمورد کاری که دوست دارند انجام دهند، صحبت کنید. درمورد هر موضوعی که میخواهند، با آنها صحبت کنید. به آنها گوش کنید و آنها را تأیید کنید.
همراهی کردن مادران با دخترانشان امری حیاتی است. مادران نمونهی بارزی هستند که زن بودن به چه معناست. زن بودن در مراقبت از خانه، مراقبت از شوهر، چگونگی برخورد با فرزندان و حتی اینکه راه رفتن با خدا به چه معناست. مادر زنانگی را برای دخترانش روشن میکند. بعضی وقتها در یک رابطه بین والدین و فرزندان، مادر از دخترش ناامید میشود. این زمان نیازمند صبر و بخشش بسیار زیاد است. استوار و صبور باشید، در این دوره آنها را بطور مناسب و با محبت مدیریت کنید. به یاد داشته باشید که حتی در آن زمانها هم شما دارید الگویی برای او به جا میگذارید.
پدر و مادر بودن به معنی برنده شدن در یک مسابقهی محبوبیت نیست. اگر از این مسیر آموزش آنها را دنبال کنید، احترام خود را نزد آنها از دست میدهید. آنها نیاز به قوانین و مرزهایی دارند که بطور مدام اجرا میشوند. زمانیکه شما این قوانین را اجرا میکنید، آنها از شما ناامید میشوند. همیشه به فرزندانتان یادآوری کنید که در این مورد حق انتخاب ندارید. خدا شما را مقرر کرده است که آنها را تربیت کنید و خداوند از آنکه فرزندانش را تأدیب نکند، متنفر است. تأدیب در محبت برای تولید یک فرزند پارسا انجام میشود، اما باید بدانید که تعالیم و تأدیب شما باید توسط قدرت روحالقدس احیاء شده باشد. بدون تولد تازه، فرزند شما فقط یک بچهی خیلی خوب است که در گناهان و خطایا مرده است. زیرا ما برای بزرگ کردن فرزندانمان به روحالقدس نیاز داریم که همه چیز را در دل و ذهنشان احیاء کرده و زنده سازد.